سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باز هم BiTo اخوان ثالث

منزلی در دوردستی هست بی شک هر مسافر را
اینچنین دانسته بودم ، وین چنین دانم
لیک
ای ندانم چون و چند ! ای دور
تو بسا کاراسته باشی به آیینی که دلخواه ست
دانم این که بایدم سوی تو آمد ، لیک
کاش این را نیز می دانستم ، ای نشناخته منزل
که از این بیغوله تا آنجا کدامین راه
یا کدام است آن که بیراه ست
ای برایم ، نه برایم ساخته منزل
نیز می دانستم این را ، کاش
که به سوی تو چها می بایدم آورد
دانم ای دور عزیز !‌ این نیک می دانی
من پیاده ی ناتوان تو دور و دیگر وقت بیگاه ست
کاش می دانستم این را نیز
که برای من تو در آنجا چها داری
گاه کز شور و طرب خاطر شود سرشار
می توانم دید
از حریفان نازنینی که تواند جام زد بر جام
تا از آن شادی به او سهمی توان بخشید ؟
شب که می آید چراغی هست ؟
من نمی گویم بهاران ، شاخه ای گل در یکی گلدان
یا چو ابر اندهان بارید ، دل شد تیره و لبریز
ز آشنایی غمگسار آنجا سراغی هست

اخوان ثالث

چه آرزوها

درآمد

چه آرزوها که داشتم من و دیگر ندارم
چها که می بینم و باور ندارم
چها ،‌چها ، چها ، که می بینم و باور ندارم
مویه
حذر نجویم از هر چه مرا برسر آید
گو در آید ، در آید
که بگذر ندارد و من هم که بگذر ندارم
برگشت به فرود
اگرچه باور ندارم که یاور ندارم
چه آرزوها که داشتم من و دیگر ندارم
مخالف
سپیده سر زد و من خوابم نبرده باز
نه خوابم که سیر ستاره و مهتابم نبرده باز
چه آرزوها که داشتیم و دگر نداریم
خبر نداریم
خوشا کزین بستر دیگر ، سر بر نداریم
برگشت
در این غم ، چون شمع ماتم
عجب که از گریه آبم نبرده باز
چها چها چها که می بینم و باور ندارم
چه آرزوها که داشتم من و دیگر ندارم

BiTo من نه منم

در به در همیشگی ، کولی صدساله منم
خاک تمام جاده هاست ، جامه ی کهنه ی تنم
هزار راه رفته ام ، هزار زخم خورده ام
تا تو مرا زنده کنی ، هزار بار مرده ام
شب از سرم گذشته بود ، در شب من شعله زدی
برای تطهیر تنم ، صاعقه وار اومده ای
قلندرم ، قلندرم ، گم شده در به درم
فرو تر از خاک زمین ،‌از آسمان فراترم